توان تحمل حرفها و عکس العملهایی که با انتخاب حجاب از اطرافیانم دیدم را ،این بار به خاطر کنار گذاشتن حجاب، ندارم
29 ساله ام و 10 سال هست که با حجاب هستم.چندتا از داستانهای این سایت را خواندم.داستان من ولی متفاوت است. فامیل مادری ام چپی
هم همجنس گرا و هم محجبه بودن بار خیلی سنگینی بود
پوشش انسان ساده ترین راه برای بیان خودش است. سالهای سال نتوانستم خودم رابیان کنم. هم همجنس گرا و هم محجبه بودن بار خیلی سنگینی
باید ها و نباید ها
باسلام من هم می خواهم داستانم را تعریف کنم،شاید برای کسی امیدبخش بود. در سال 2005 با حجاب شدم.تابستان قبل از شروع سال سوم دبیرستان
تنها راه می روم، اما هرگز تنها نیستم!
با سلام. می دانم که اینجا تنها هستیم.چون آنها تحمل شنیدن صدای ما را ندارند، هیچ وقت نخواستند که بشنوند، نمی خواهند. از اینکه تحقیق
جسارتمان احتیاجی به تأیید ندارد
می دانستم از من چه انتظاراتی دارند،چیزی که درست بود را فهمیده بودم،می دانستم که زمانش رسیده و انتخاب من بود.در بین اطرافیانم زنی که
خدا باد را از موی من دریغ نمی کند
با سلام اول خودم را معرفی کنم.من یک زن 34 ساله ام و از نظر اجتماعی شغل مورد احترامی دارم(و این شغل را با تلاشهای
از اینکه به تمامیت شخصیتی رسیده ام و زندگی با ثباتی برای خودم ساخته ام به خودم می بالم
سلام،من هم می خواهم از داستان خودم بگویم. در یک خانواده محافظه کار به دنیا آمدم.از کودکی مورد تلقین های مادرم راجعبه دین اسلام قرار
اول درآوردن روسری،بعد شال، بعد کلاه و در آخر موها
داستان من داستانی ست که حتی تا دیروز به نوشتنش فکرهم نکردم. ممکن است کمی طولانی باشد.چون موضوعش من هستم ، لازم می دانم که
حاضر بودم بمیرم اما مادرم نفهمد که پریودم شروع شده
در این کشور،در خانواده ای محافظه کار و دیندار و حتی متعصب به دنیا آمدم. گاهی فکر می کنم که در زندگی انسان از این
اگر این را سرت نکنی نمی توانی از خانه بیرون بروی!”
در بین خانواده های محافظه کار، دختری که پریود می شود به قدر کافی بزرگ محسوب می شود. وقتی کلاس ششم بودم پریود شدم، و